Wednesday, April 10, 2013

مرد فقیر!

مرد فقیرى بود که همسرش از شیر گاوشان کره درست میکرد و او آنرا به تنها
بقالى روستا مى فروخت. آن زن روستایی کره ها را به صورت دایره های یک
کیلویى مى ساخت و همسرش در ازای فروش آنها مایحتاج خانه را از همان بقالی
مى خرید. روزى مرد بقال به وزن کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن
کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، دید که اندازه همه کره ها ۹۰۰ گرم است.
او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره
نمى خرم، تو کره ها را به عنوان یک کیلویی به من مى فروختى در حالى که
وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: راستش ما ترازویی
نداریم که کره ها رو وزن کنیم ولی یک کیلو شکر قبلا از شما خریدیم و آن
یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار دادیم .
یقین داشته باش که به مقیاس خودت برای تو اندازه مى گیریم.

No comments:

Post a Comment