Monday, December 28, 2015
Sunday, December 20, 2015
Thursday, December 17, 2015
Monday, December 7, 2015
Ο γιος του Σαούλ
http://www.kathimerini.gr/840798/article/politismos/kinhmatografos/enas-gios-sto-aoysvits
Friday, December 4, 2015
جامه دران
http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/13034-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86
Wednesday, November 18, 2015
Αρχή λειτουργίας φωτογραφικής μηχανής
http://carvanitisphotography.blogspot.gr/2014/09/blog-post.html
Monday, November 16, 2015
Η εισβολή στην Ευρώπη: Το βίντεο που κάνει θραύση στο διαδίκτυο!
http://www.aetos-apokalypsis.com/2015/11/blog-post_79.html
Friday, November 13, 2015
Τελευταία έξοδος, Ρίτα Χέιγουορθ»... Διαβάστε όλο το άρθρο: http://www.mixanitouxronou.gr/teleftea-exodos-rita-cheigouorth-o-skinothetis-agorase-to-senario-gia-1-dollario-protathike-gia-7-oskar-alla-i-kinimatografi-itan-adii-i-tenia-pou-apetiche-ispraktika-alla-egine-pagkosmia-epi/
http://www.mixanitouxronou.gr/teleftea-exodos-rita-cheigouorth-o-skinothetis-agorase-to-senario-gia-1-dollario-protathike-gia-7-oskar-alla-i-kinimatografi-itan-adii-i-tenia-pou-apetiche-ispraktika-alla-egine-pagkosmia-epi/
Thursday, October 29, 2015
Thursday, October 1, 2015
Wonderful Nature... Music by Leo Rojas - Matsuri
https://www.facebook.com/692203840829852/videos/940877099295857/
ثبتنام برای قرعهکشی «گرینکارت» ۲۰۱۷ آغاز میشود
http://www.radiofarda.com/content/f35_green_cart_2017/27267093.html
Wednesday, September 30, 2015
Sunday, September 6, 2015
Friday, September 4, 2015
Thursday, September 3, 2015
Thursday, August 27, 2015
Thursday, July 30, 2015
Η συγκλονιστική ιστορία μιας οικογένειας που έζησε 40 χρόνια στην Σιβηρική τάιγκα
http://www.lifo.gr/team/world/59406
Friday, July 10, 2015
Wednesday, July 1, 2015
Tuesday, June 23, 2015
Sepidedam
https://www.facebook.com/sepidedam/photos/a.76709008953.72388.75638168953/10153350494893954/?type=1&fref=nf
قربانی شدن دختران ایرانی
علت قربانی شدن بسیاری از دختران ایرانی از تهران تا مهاباد از شیراز تا ساری در پردهای از ابهام قرار گرفته ...
عده ای از هشدار های ما در مورد صفحه «آزادی های یواشکی و همکاری معصومه علینژاد با وزارت اطلاعات» خسته شدند اما تا زمانی که دختران زیبا روی ایرانی به شکل های مختلف قربانی میشوند و از سوی دیگر گردانندگان و تبلیغ کنندگان کذاب این صفحه پاسخگوی پرسش های افکار عمومی نیستند ما علیرغم همه تهدیدها و مخاطرات به اطلاع رسانی خود در این رابطه ادامه خواهیم داد.
طبق آخرین اخبار از این دست، در شب های گذشته یک دختر در ساری هنگام برگشت از کار مورد آدم ربایی و تجاوز و قتل قرار گرفت و در جاده دریا در مزارع رها شد!
شعله پاکروان مادر ریحانه جباری مادر ریحانه در اوایل خرداد ۱۳۹۴ هشدار داده بود : شک ندارم در دویست و ده روز گذشته صدها دختر جوان در شرایط ریحانه قرار گرفته و هر کدام راهی را انتخاب کرده اند!
هنوز سگهای درنده را قلاده نزده اند و همچنان در پی شکارند، شکار دختران زیبای ما
به گزارش قاصدان آزادی، شعله پاکروان مادر ریحانه جباری از انتخاب درست پریناز خسروانی دختر شجاع مهابادی میگوید که اگر تن به تسلیم می داد!!! باید خودش را می کشت و اگر از خود دفاع می کرد! سرانجام ریحانه در انتظار او بود!
متن یادداشت شعله پاکروان:
میگویید کجایم و چرا سراسر غبار بیخبری بر این صفحه پاشیده ام ؟
پاسخم چند کلمه است . رنج و دردی فزاینده . اخبار را میبینم و مورمورم میشود . تکرار مکررات ناخوشایند .
شک ندارم در دویست و ده روز گذشته صدها دختر جوان در شرایط ریحانه قرار گرفته و هر کدام راهی را انتخاب کرده اند . یا تن به تسلیم داده و با عوارض تلخ ناشی از تجاوز زندگی را ادامه میدهند ، یا همچون دخترک شیرازی خودسوزی کرده اند . یا همچون پریناز خسروی به زندگی خود پایان داده اند . اما جامعه چه عکس العملی نشان داد؟
نکند دختران ایرانی احساس کنند که کل جامعه ایرانی نسبت به سرنوشتشان بی تفاوت است ؟ نکند رسم جاهلی زنده بگور کردن در قرن بیست و یکم در ایران رشد دوباره کند ؟ در ایرانی که زمانی زنان در پست های بالای نظامی و اجتماعی ایفای نقش کرده اند .
انتخاب مردم چیست ؟
انتخاب پریناز کاملا درست بود . یک لحظه خود را به جای او بگذارید :
اگر تن به تسلیم دهد باید خودش را بکشد . یا در جریانی ناموسی بقتل برسد .
اگر از خود دفاع کند ؟ سرانجام ریحانه در انتظار اوست . زندان . شکنجه . تهمت و تحقیر و توهین . سالها فشار مضاعف بر خود و خانواده و اطرافیان . و سرانجام مرگ با چوبه دار .
پریناز ترجیح داد بمیرد و رنج مضاعف بر دیگران تحمیل نکند .
اعدام ریحانه چنین پیامی به بسیاری از دختران داد . دفاع در مقابل متجاوز ممنوع . بخصوص اگر متجاوز وابسته به نهادی خاص باشد . ریحانه هم به تراس آشپزخانه رفت و خم شد تا خود را پرت کند . از طبقه پنجم . اما به حمایت قانون و جامعه دل بست و از خودکشی صرف نظر کرد . دختر مهابادی اما به حمایت قانون دل نسپرد و خود را از طبقه چهارم پرتاب کرد .
او هم میدانست که تردست نوعی ، بعنوان قاضی به او خواهد گفت : میگذاشتی تجاوز کند بعد میامدی و شکایت میکردی !!!
نکته جالب ، سناریوی مشابه در دو مورد پریناز و دخترک شیرازی است. معلوم الحالانی دست به خلق دروغهایی نفرت انگیز میزنند. فیلم و عکس است که تولید میکنند و در شبکه های موبایلی پخش میکنند که بیش از پیش بگویند آنکه گناهکار و شایسته مرگ است دخترانند . شرم هم نمیکنند. گویی خرد در مردم و مخاطبین مرده است و باور میکنند هر لاف زنی ابلهانه ای را. بی حیایی را به آنجا میکشند که پریناز را همچون تن فروشی جلوه میدهند که از سر رضایت در معرض تجاوز آن مردک قرار گرفته. پیش خود نمیگویند شاید برای مردم سوال پیش بیاید که اگر پریناز قبلا هم بارها و بارها با آن متجاوز از سر رضایت ارتباط غیر اخلاقی داشته چرا این بار هم بر سر رابطه نماند ؟
اگر آن عکسهای مبتذل به دخترک شیرازی تعلق داشت بی شک تهی از هر نشانه ای از شرافت و حیا بود و خودش را نمیسوزاند .
کسانی که به تهیه چنین دلایل احمقانه ای مشغول هستند ، به شعور مردم توهین میکنند . چرا که همه میدانند کسی که بارها و بارها تن به رابطه نامعمول داده یا تن فروش باشد در یک استحاله شخصیتی بسیاری از ارزشها را کنار میگذارد و دیگر حاضر نیست برای ارزشهایی همچون آبرو یا حرف مردم یا حتی سرزنش اطرافیان ، جانش را از دست بدهد .
من میگویم تهیه کنندگان این فیلمهای دروغین از تن فروشان دوره گرد سراسر این کره خاکی بی شرف تر و پست ترند . کسانی که حتی به جسم سوخته دخترکی ، و یا اندام خرد و خاکشیر شده جوانمرگی هم به چشم پروژه نگاه میکنند .
به خانواده هر دو دختر زیبا و جوان قربانی زیاده خواهی متجاوزین تسلیت میگویم .
صبر کنید بر این غم . پیش از این هم بسیاری از مردم عزادار شدند و گریبان چاک دادند . اما زخم کهنه میشود و غبار غم از روی دل میرود . دیر و زود دارد اما حتمی است . دخترتان از شر گرگان هار رهیدند . هر چند هنوز سگهای درنده را قلاده نزده اند و همچنان در پی شکارند . شکار دختران زیبای ما.
.....
و همچنان نظاره گر هیاهوی از خدا بیخبرانم و هر روز غمگین تر از روز پیش .
-----
حال با توجه به اینکه به گفته مادر ریحانه جباری صدها دختر جوان در شرایط ریحانه قرار گرفته اند، بار دیگر توجه شما را جلب میکنیم به هشداری که پس از خودسوزی دانشجوی شیرازی در صفحه سپیده دم مطرح شد:
علت خودکشی دانشجوی شیرازی هنوز مشخص نشده است! همانطور که علت قربانی شدن بسیاری از دختران ایرانی در پردهای از ابهام قرار گرفته است!
مدیر مسول سایت سپیده دم در تاریخ ۲۰ آبانماه گفتگویی انجام داد با لادن برومند مدیر بنیاد عبدالرحمان برومند و علت حمایت ایشان از صفحهٔ آزادیهای یواشکی را جویا شد ، و ادعا نمود که شواهدی غیر قابل انکار قابل ارائه به دادگاههای بین المللی در اختیار دارد که نشان می دهد معصومه علینژاد با نام جعلی مسیح، مستقیماً با ماموران وزارت اطلاعات همکاری مینماید!
در پاسخ خانوم لادن برومند گفتند فرض کنیم که اینطور باشد، اما حالا که این صفحه پوست جمهوری اسلامی را کنده است!
پس از این گفتگو به جای آنکه خانم لادن برومند اسناد و شواهد مدیر مسئول سپیده دم را بررسی نمایند، مقدمات اهدای جایزه به معصومه علی نژاد در ژنو را فراهم نمود! همین فردی که این روزها گریه دروغینش جهت فریب افکار عمومی افشا شد!
لازم به ذکر است ما دیگر انتظاری نداریم که خانم لادن برومند یا آقای افشین افشین جم عضو شورای ملی که هر روزه همت خود را صرف تبلیغ برای صفحه "آزادیهای یواشکی" مینماید و ایشان هم سال گذشته در یک گفتگوی اسکایپی در پاسخ به مدیر مسئول سایت سپیده دم گفت: "فکر میکنید چند نفر قربانی شود! "، به ما پاسخگو باشند و توضیح دهند چرا به جای اینکه "پوست جمهوری اسلامی کنده شود"، اکنون هر چند روز یک بار پوست زنان و دختران ایرانی کنده میشود؟
اما میتوانیم در یک هشدار جدی از همه مردم ایران تقاضا کنیم از ارائه هرگونه اطلاعات به گردانندگان صفحه آزادیهای یواشکی و به شخص معصومه علینژاد خود داری نمایند.
میگویید کجایم و چرا سراسر غبار بیخبری بر این صفحه پاشیده ام ؟
پاسخم چند کلمه است . رنج و دردی فزاینده . اخبار را میبینم و مورمورم میشود . تکرار مکررات ناخوشایند .
شک ندارم در دویست و ده روز گذشته صدها دختر جوان در شرایط ریحانه قرار گرفته و هر کدام راهی را انتخاب کرده اند . یا تن به تسلیم داده و با عوارض تلخ ناشی از تجاوز زندگی را ادامه میدهند ، یا همچون دخترک شیرازی خودسوزی کرده اند . یا همچون پریناز خسروی به زندگی خود پایان داده اند . اما جامعه چه عکس العملی نشان داد؟
نکند دختران ایرانی احساس کنند که کل جامعه ایرانی نسبت به سرنوشتشان بی تفاوت است ؟ نکند رسم جاهلی زنده بگور کردن در قرن بیست و یکم در ایران رشد دوباره کند ؟ در ایرانی که زمانی زنان در پست های بالای نظامی و اجتماعی ایفای نقش کرده اند .
انتخاب مردم چیست ؟
انتخاب پریناز کاملا درست بود . یک لحظه خود را به جای او بگذارید :
اگر تن به تسلیم دهد باید خودش را بکشد . یا در جریانی ناموسی بقتل برسد .
اگر از خود دفاع کند ؟ سرانجام ریحانه در انتظار اوست . زندان . شکنجه . تهمت و تحقیر و توهین . سالها فشار مضاعف بر خود و خانواده و اطرافیان . و سرانجام مرگ با چوبه دار .
پریناز ترجیح داد بمیرد و رنج مضاعف بر دیگران تحمیل نکند .
اعدام ریحانه چنین پیامی به بسیاری از دختران داد . دفاع در مقابل متجاوز ممنوع . بخصوص اگر متجاوز وابسته به نهادی خاص باشد . ریحانه هم به تراس آشپزخانه رفت و خم شد تا خود را پرت کند . از طبقه پنجم . اما به حمایت قانون و جامعه دل بست و از خودکشی صرف نظر کرد . دختر مهابادی اما به حمایت قانون دل نسپرد و خود را از طبقه چهارم پرتاب کرد .
او هم میدانست که تردست نوعی ، بعنوان قاضی به او خواهد گفت : میگذاشتی تجاوز کند بعد میامدی و شکایت میکردی !!!
نکته جالب ، سناریوی مشابه در دو مورد پریناز و دخترک شیرازی است. معلوم الحالانی دست به خلق دروغهایی نفرت انگیز میزنند. فیلم و عکس است که تولید میکنند و در شبکه های موبایلی پخش میکنند که بیش از پیش بگویند آنکه گناهکار و شایسته مرگ است دخترانند . شرم هم نمیکنند. گویی خرد در مردم و مخاطبین مرده است و باور میکنند هر لاف زنی ابلهانه ای را. بی حیایی را به آنجا میکشند که پریناز را همچون تن فروشی جلوه میدهند که از سر رضایت در معرض تجاوز آن مردک قرار گرفته. پیش خود نمیگویند شاید برای مردم سوال پیش بیاید که اگر پریناز قبلا هم بارها و بارها با آن متجاوز از سر رضایت ارتباط غیر اخلاقی داشته چرا این بار هم بر سر رابطه نماند ؟
اگر آن عکسهای مبتذل به دخترک شیرازی تعلق داشت بی شک تهی از هر نشانه ای از شرافت و حیا بود و خودش را نمیسوزاند .
کسانی که به تهیه چنین دلایل احمقانه ای مشغول هستند ، به شعور مردم توهین میکنند . چرا که همه میدانند کسی که بارها و بارها تن به رابطه نامعمول داده یا تن فروش باشد در یک استحاله شخصیتی بسیاری از ارزشها را کنار میگذارد و دیگر حاضر نیست برای ارزشهایی همچون آبرو یا حرف مردم یا حتی سرزنش اطرافیان ، جانش را از دست بدهد .
من میگویم تهیه کنندگان این فیلمهای دروغین از تن فروشان دوره گرد سراسر این کره خاکی بی شرف تر و پست ترند . کسانی که حتی به جسم سوخته دخترکی ، و یا اندام خرد و خاکشیر شده جوانمرگی هم به چشم پروژه نگاه میکنند .
به خانواده هر دو دختر زیبا و جوان قربانی زیاده خواهی متجاوزین تسلیت میگویم .
صبر کنید بر این غم . پیش از این هم بسیاری از مردم عزادار شدند و گریبان چاک دادند . اما زخم کهنه میشود و غبار غم از روی دل میرود . دیر و زود دارد اما حتمی است . دخترتان از شر گرگان هار رهیدند . هر چند هنوز سگهای درنده را قلاده نزده اند و همچنان در پی شکارند . شکار دختران زیبای ما.
.....
و همچنان نظاره گر هیاهوی از خدا بیخبرانم و هر روز غمگین تر از روز پیش .
-----
حال با توجه به اینکه به گفته مادر ریحانه جباری صدها دختر جوان در شرایط ریحانه قرار گرفته اند، بار دیگر توجه شما را جلب میکنیم به هشداری که پس از خودسوزی دانشجوی شیرازی در صفحه سپیده دم مطرح شد:
علت خودکشی دانشجوی شیرازی هنوز مشخص نشده است! همانطور که علت قربانی شدن بسیاری از دختران ایرانی در پردهای از ابهام قرار گرفته است!
مدیر مسول سایت سپیده دم در تاریخ ۲۰ آبانماه گفتگویی انجام داد با لادن برومند مدیر بنیاد عبدالرحمان برومند و علت حمایت ایشان از صفحهٔ آزادیهای یواشکی را جویا شد ، و ادعا نمود که شواهدی غیر قابل انکار قابل ارائه به دادگاههای بین المللی در اختیار دارد که نشان می دهد معصومه علینژاد با نام جعلی مسیح، مستقیماً با ماموران وزارت اطلاعات همکاری مینماید!
در پاسخ خانوم لادن برومند گفتند فرض کنیم که اینطور باشد، اما حالا که این صفحه پوست جمهوری اسلامی را کنده است!
پس از این گفتگو به جای آنکه خانم لادن برومند اسناد و شواهد مدیر مسئول سپیده دم را بررسی نمایند، مقدمات اهدای جایزه به معصومه علی نژاد در ژنو را فراهم نمود! همین فردی که این روزها گریه دروغینش جهت فریب افکار عمومی افشا شد!
لازم به ذکر است ما دیگر انتظاری نداریم که خانم لادن برومند یا آقای افشین افشین جم عضو شورای ملی که هر روزه همت خود را صرف تبلیغ برای صفحه "آزادیهای یواشکی" مینماید و ایشان هم سال گذشته در یک گفتگوی اسکایپی در پاسخ به مدیر مسئول سایت سپیده دم گفت: "فکر میکنید چند نفر قربانی شود! "، به ما پاسخگو باشند و توضیح دهند چرا به جای اینکه "پوست جمهوری اسلامی کنده شود"، اکنون هر چند روز یک بار پوست زنان و دختران ایرانی کنده میشود؟
اما میتوانیم در یک هشدار جدی از همه مردم ایران تقاضا کنیم از ارائه هرگونه اطلاعات به گردانندگان صفحه آزادیهای یواشکی و به شخص معصومه علینژاد خود داری نمایند.
خانم نسرین ستوده و همسر ایشان رضا خندان هم که جز اولین افرادی بودند که از صفحه " آزادیهای یواشکی" حمایت و اعتبار جایزه ساخاروف را خرج پروژه های مختلف وزارت اطلاعات کردند نیز قطعا میبایست به زودی جوابگوی مردم باشند.
گفتگو با لادن برومند و سهیل پرهیزی را میتوانید در لینک زیر بشنوید و بخشی از شواهد را مشاهده نمایید:
https://www.facebook.com/SoheilParhizi/videos/vb.66424596480/10152689941501481/?type=2&theater
همچنین میتوانید مستند کوتاه ۱۴:۳۱ دقیقهای «بمب یواشکی» را در یوتوب و یا صفحه فیسبوک سپیده دم تماشا کنید:
https://www.youtube.com/watch?v=gC-YcBxSax0
https://www.facebook.com/SoheilParhizi/videos/vb.66424596480/10152689941501481/?type=2&theater
همچنین میتوانید مستند کوتاه ۱۴:۳۱ دقیقهای «بمب یواشکی» را در یوتوب و یا صفحه فیسبوک سپیده دم تماشا کنید:
https://www.youtube.com/watch?v=gC-YcBxSax0
Monday, June 22, 2015
حلبچه
https://www.facebook.com/mehdirafati/videos/t.100006457789172/10204169071493282/?type=2&theater
Saturday, June 20, 2015
The Saudi Cables... Over half a million cables and other documents from the Saudi Foreign Ministry.
https://wikileaks.org/saudi-cables/
گزارش (۱۳۵۶) - كارگردان : عباس كيارستمي - نويسنده : عباس كيارستمي
https://www.youtube.com/watch?v=BN-uxrDWaRQ
Thursday, June 18, 2015
Sunday, June 7, 2015
فیلم بانوی زیبای من (دوبله فارسی)
http://nostalgiktv.org/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%DB%8C/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D9%84%D9%87-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-7210.html
Monday, June 1, 2015
Thursday, May 28, 2015
τα χαρακτηριστικά εκείνων που αγαπούν εξαρτητικά
http://enallaktikidrasi.com/2015/05/xaraktiristika-oswn-agapoun-exartitika/
Tuesday, May 26, 2015
Friday, May 22, 2015
Ταξιδεύοντας στο κινηματογραφικό σύμπαν του Γιώργου Λάνθιμου
http://tvxs.gr/news/sinema/taksideyontas-sto-kinimatografiko-sympan-toy-giorgoy-lanthimoy
Thursday, May 21, 2015
Sunday, April 26, 2015
ترفندهایی برای کمرنگ کردن تیرگی های دور چشم
http://www.tiarmag.com/fashion-beauty/item/299-lightening-dark-circles-around-eyes
Friday, April 24, 2015
Tuesday, April 21, 2015
روایت من از خشونت... سحر دیناروند
سحر دیناروند فعال حقوق زنان از " تجربه خودش " برای " صفحه روایت من از خشونت " چنین می نویسد :
اولین کشیدەای که با وقاحت محکم به صورتم مالیده شد دقایقی گیجم کرد انگشتهای بزرگش روی صورتم جا گذاشت دردی حس نمیکردم فقط شکستن و خرد شدن غرور و شخصیتم را میدیدم مات و مبهوت نگاه میکردم که چی شده و چرا؟!
جرمم احوالپرسی تلفنی هنگام سفارش پیتزا با فروشنده مرد بود مردی که از لهجه ام فهمیده بود خارجی هستم یک دیالوگ ساده و معمولی چند دقیقه ای با کسی که نمیشناختم!
صورتم داغ شده بود و بهت زده از گناه نکرده! با صدای داد و فریادش بخود آمدم
یک زن درست با غریبه ها خوش و بش نمیکند...
جرمم احوالپرسی تلفنی هنگام سفارش پیتزا با فروشنده مرد بود مردی که از لهجه ام فهمیده بود خارجی هستم یک دیالوگ ساده و معمولی چند دقیقه ای با کسی که نمیشناختم!
صورتم داغ شده بود و بهت زده از گناه نکرده! با صدای داد و فریادش بخود آمدم
یک زن درست با غریبه ها خوش و بش نمیکند...
این برخورد ان روز بعد از ساعتی با عذرخواهی به پایان رسید و من هم به سادگی از ان گذشتم و این آغازی شد برای برخوردهای بد و ماجراهای بدتر.
هر بار به بهانه ای به باد کتک گرفته میشدم و بعد با افتادن روی دست و پایم و عذرخواهی بخشیده میشد...
هر بار به بهانه ای به باد کتک گرفته میشدم و بعد با افتادن روی دست و پایم و عذرخواهی بخشیده میشد...
به من فهمانده بود که باید خیلی مواظب اخلاق و رفتارم، راه رفتنم، لباس پوشیدنم و آرایش کردنم باشم کاملا تحت کنترل و آبروی بودم که باید به شدت محافظت میشد
این تبدیل به عادت شد رعایت کردن من دیگرموثر نبود و هر حرکتی از من امکان داشت او را عصبانی کند و گستاخ تر از همیشه به من حمله ور شود
این تبدیل به عادت شد رعایت کردن من دیگرموثر نبود و هر حرکتی از من امکان داشت او را عصبانی کند و گستاخ تر از همیشه به من حمله ور شود
بار دیگری که بشدت کتک خوردم جرمم نشان ندادن کیفم هنگام رفتن به دانشکده بود باید همه وسایلم هنگام خروج از خانه بازرسی میشد و وقتی مخالفت کردم
با دستهایش من را از گلو بلند کرد و به دیوار فشار میداد و همزمان کلی فحش و ناسزا نثارم میکرد، احساس می کردم نمیتوانم نفس بکشم و دارم خفه میشوم، با دست و پا برای نجاتم تقلا میکردم نمیدانم چگونه نقش بر زمین شدم. کیفم باز شده و تمام وسایل خصوصی من روی زمین پخش بود...
با دستهایش من را از گلو بلند کرد و به دیوار فشار میداد و همزمان کلی فحش و ناسزا نثارم میکرد، احساس می کردم نمیتوانم نفس بکشم و دارم خفه میشوم، با دست و پا برای نجاتم تقلا میکردم نمیدانم چگونه نقش بر زمین شدم. کیفم باز شده و تمام وسایل خصوصی من روی زمین پخش بود...
دنیای آرزوهای طلاییم خراب شده بود مدام تحت تعقیب و زیر نظر بودم به طوری که نفس کشیدن برایم سخت بود. اعتماد به نفسم گرفته و خانه نشین و گوشه گیر شدە بودم و با کسی زیاد حرف نمی زدم از درد و سوزش جسمی و روحی رنج میبردم و روز به روز لاغرتر و رنگ پریده تر میشدم...
آن روزی را به خوبی به خاطر دارم که صدای داد و فریاد بالا گرفت
اینبار متهم شده بودم به اینکه پسر همسایه نیم ساعتی دم در منزلشان منتظر است وشاید منتظر من باشد! تهمت و سوظن ها پایانی نداشت...
اینبار متهم شده بودم به اینکه پسر همسایه نیم ساعتی دم در منزلشان منتظر است وشاید منتظر من باشد! تهمت و سوظن ها پایانی نداشت...
اعتراف میکنم در شدید تر شدن ان شرایط وحشتناک تا حدودی مقصر بودم مقصر از اینکه سکوت میکردم و شرایط را پذیرفته بودم و با عذرخواهی ساده از ان میگذشتم و به ان زندگی ادامه میدادم.
خشونت را بعنوان مجازات زن بودنم پذیرفته بودم هر چند که گاهی مقاومت میکردم اما باز این من بودم که توان کافی نداشتم
تحمل کردن روش زندگیم شد تنهایی و بی پناهی را کاملن حس میکردم عقلم به جایی نمیرسید درمانده و متهم به گناههای ناکرده، هر روز خسته تر از دیروز, افسرده و بی پناه ...
سالها طول کشید تا خودم را پیدا کنم و دوباره اعتماد به نفسم را بدست بیاورم و بفهمم خشونت حق من نیست هیچ چیزی در این دنیا وجود ندارد که خشونت را توجیه کند من یک انسانم لایق عشق و محبت, لایق آرامش و امنیت, باید روی پاهایم به ایستم و یک نه بزرگ بگویم.
خشونت را بعنوان مجازات زن بودنم پذیرفته بودم هر چند که گاهی مقاومت میکردم اما باز این من بودم که توان کافی نداشتم
تحمل کردن روش زندگیم شد تنهایی و بی پناهی را کاملن حس میکردم عقلم به جایی نمیرسید درمانده و متهم به گناههای ناکرده، هر روز خسته تر از دیروز, افسرده و بی پناه ...
سالها طول کشید تا خودم را پیدا کنم و دوباره اعتماد به نفسم را بدست بیاورم و بفهمم خشونت حق من نیست هیچ چیزی در این دنیا وجود ندارد که خشونت را توجیه کند من یک انسانم لایق عشق و محبت, لایق آرامش و امنیت, باید روی پاهایم به ایستم و یک نه بزرگ بگویم.
Monday, April 20, 2015
سحردینا روند در مورد روایت یک خشونت
سحر دیناروند فعال حقوق زنان از " تجربه خودش " برای " صفحه روایت من از خشونت " چنین می نویسد :
اولین کشیدەای که با وقاحت محکم به صورتم مالیده شد دقایقی گیجم کرد انگشتهای بزرگش روی صورتم جا گذاشت دردی حس نمیکردم فقط شکستن و خرد شدن غرور و شخصیتم را میدیدم مات و مبهوت نگاه میکردم که چی شده و چرا؟!
جرمم احوالپرسی تلفنی هنگام سفارش پیتزا با فروشنده مرد بود مردی که از لهجه ام فهمیده بود خارجی هستم یک دیالوگ ساده و معمولی چند دقیقه ای با کسی که نمیشناختم!
صورتم داغ شده بود و بهت زده از گناه نکرده! با صدای داد و فریادش بخود آمدم
یک زن درست با غریبه ها خوش و بش نمیکند...
جرمم احوالپرسی تلفنی هنگام سفارش پیتزا با فروشنده مرد بود مردی که از لهجه ام فهمیده بود خارجی هستم یک دیالوگ ساده و معمولی چند دقیقه ای با کسی که نمیشناختم!
صورتم داغ شده بود و بهت زده از گناه نکرده! با صدای داد و فریادش بخود آمدم
یک زن درست با غریبه ها خوش و بش نمیکند...
این برخورد ان روز بعد از ساعتی با عذرخواهی به پایان رسید و من هم به سادگی از ان گذشتم و این آغازی شد برای برخوردهای بد و ماجراهای بدتر.
هر بار به بهانه ای به باد کتک گرفته میشدم و بعد با افتادن روی دست و پایم و عذرخواهی بخشیده میشد...
هر بار به بهانه ای به باد کتک گرفته میشدم و بعد با افتادن روی دست و پایم و عذرخواهی بخشیده میشد...
به من فهمانده بود که باید خیلی مواظب اخلاق و رفتارم، راه رفتنم، لباس پوشیدنم و آرایش کردنم باشم کاملا تحت کنترل و آبروی بودم که باید به شدت محافظت میشد
این تبدیل به عادت شد رعایت کردن من دیگرموثر نبود و هر حرکتی از من امکان داشت او را عصبانی کند و گستاخ تر از همیشه به من حمله ور شود
این تبدیل به عادت شد رعایت کردن من دیگرموثر نبود و هر حرکتی از من امکان داشت او را عصبانی کند و گستاخ تر از همیشه به من حمله ور شود
بار دیگری که بشدت کتک خوردم جرمم نشان ندادن کیفم هنگام رفتن به دانشکده بود باید همه وسایلم هنگام خروج از خانه بازرسی میشد و وقتی مخالفت کردم
با دستهایش من را از گلو بلند کرد و به دیوار فشار میداد و همزمان کلی فحش و ناسزا نثارم میکرد، احساس می کردم نمیتوانم نفس بکشم و دارم خفه میشوم، با دست و پا برای نجاتم تقلا میکردم نمیدانم چگونه نقش بر زمین شدم. کیفم باز شده و تمام وسایل خصوصی من روی زمین پخش بود...
با دستهایش من را از گلو بلند کرد و به دیوار فشار میداد و همزمان کلی فحش و ناسزا نثارم میکرد، احساس می کردم نمیتوانم نفس بکشم و دارم خفه میشوم، با دست و پا برای نجاتم تقلا میکردم نمیدانم چگونه نقش بر زمین شدم. کیفم باز شده و تمام وسایل خصوصی من روی زمین پخش بود...
دنیای آرزوهای طلاییم خراب شده بود مدام تحت تعقیب و زیر نظر بودم به طوری که نفس کشیدن برایم سخت بود. اعتماد به نفسم گرفته و خانه نشین و گوشه گیر شدە بودم و با کسی زیاد حرف نمی زدم از درد و سوزش جسمی و روحی رنج میبردم و روز به روز لاغرتر و رنگ پریده تر میشدم...
آن روزی را به خوبی به خاطر دارم که صدای داد و فریاد بالا گرفت
اینبار متهم شده بودم به اینکه پسر همسایه نیم ساعتی دم در منزلشان منتظر است وشاید منتظر من باشد! تهمت و سوظن ها پایانی نداشت...
اینبار متهم شده بودم به اینکه پسر همسایه نیم ساعتی دم در منزلشان منتظر است وشاید منتظر من باشد! تهمت و سوظن ها پایانی نداشت...
اعتراف میکنم در شدید تر شدن ان شرایط وحشتناک تا حدودی مقصر بودم مقصر از اینکه سکوت میکردم و شرایط را پذیرفته بودم و با عذرخواهی ساده از ان میگذشتم و به ان زندگی ادامه میدادم.
خشونت را بعنوان مجازات زن بودنم پذیرفته بودم هر چند که گاهی مقاومت میکردم اما باز این من بودم که توان کافی نداشتم
تحمل کردن روش زندگیم شد تنهایی و بی پناهی را کاملن حس میکردم عقلم به جایی نمیرسید درمانده و متهم به گناههای ناکرده، هر روز خسته تر از دیروز, افسرده و بی پناه ...
سالها طول کشید تا خودم را پیدا کنم و دوباره اعتماد به نفسم را بدست بیاورم و بفهمم خشونت حق من نیست هیچ چیزی در این دنیا وجود ندارد که خشونت را توجیه کند من یک انسانم لایق عشق و محبت, لایق آرامش و امنیت, باید روی پاهایم به ایستم و یک نه بزرگ بگویم.
خشونت را بعنوان مجازات زن بودنم پذیرفته بودم هر چند که گاهی مقاومت میکردم اما باز این من بودم که توان کافی نداشتم
تحمل کردن روش زندگیم شد تنهایی و بی پناهی را کاملن حس میکردم عقلم به جایی نمیرسید درمانده و متهم به گناههای ناکرده، هر روز خسته تر از دیروز, افسرده و بی پناه ...
سالها طول کشید تا خودم را پیدا کنم و دوباره اعتماد به نفسم را بدست بیاورم و بفهمم خشونت حق من نیست هیچ چیزی در این دنیا وجود ندارد که خشونت را توجیه کند من یک انسانم لایق عشق و محبت, لایق آرامش و امنیت, باید روی پاهایم به ایستم و یک نه بزرگ بگویم.
Wednesday, March 25, 2015
Love Crimes of Kabul Full Movie - فیلم کامل جرائم عاشقانه کابل
https://www.youtube.com/watch?v=R_6s4nrsRCU
Thursday, March 19, 2015
پیام نوروزی پرزیدنت اوباما به مناسبت نوروز ۱۳۹۴
Hello! To everyone celebrating Nowruz—across the United States and in countries around the world—Nowruz Mubarak.
For thousands of years, this has been a time to gather with family and friends and welcome a new spring and a new year. Last week, my wife Michelle helped mark Nowruz here at the White House. It was a celebration of the vibrant cultures, food, music and friendship of our many diaspora communities who make extraordinary contributions every day here in the United States. We even created our own Haft Seen, representing our hopes for the new year.
This year, that includes our hopes for progress between the Islamic Republic of Iran and the international community, including the United States. So I want to take this opportunity once again to speak directly to the people and leaders of Iran. As you gather around the Nowruz table—from Tehran to Shiraz to Tabriz, from the coasts of the Caspian Sea to the Persian Gulf—you’re giving thanks for your blessings and looking ahead to the future.
This year, we have the best opportunity in decades to pursue a different future between our countries. Just over a year ago, we reached an initial understanding regarding Iran’s nuclear program. And both sides have kept our commitments. Iran has halted progress on its nuclear program and even rolled it back in some areas. The international community, including the United States, has provided Iran with some relief from sanctions. Now, our diplomats—and our scientists—are engaged in negotiations in the hopes of finding a comprehensive solution that resolves the world’s concerns with Iran’s nuclear program.
The days and weeks ahead will be critical. Our negotiations have made progress, but gaps remain. And there are people, in both our countries and beyond, who oppose a diplomatic resolution. My message to you—the people of Iran—is that, together, we have to speak up for the future we seek.
As I have said many times before, I believe that our countries should be able to resolve this issue peacefully, with diplomacy. Iran’s Supreme Leader Ayatollah Khamenei has issued a fatwa against the development of nuclear weapons, and President Rouhani has said that Iran would never develop a nuclear weapon. Together with the international community, the United States has said that Iran should have access to peaceful nuclear energy, consistent with Iran’s international obligations. So there is a way for Iran—if it is willing to take meaningful, verifiable steps—to assure the world that its nuclear program is, in fact, for peaceful purposes only.
In this sense, Iran’s leaders have a choice between two paths. If they cannot agree to a reasonable deal, they will keep Iran on the path it’s on today—a path that has isolated Iran, and the Iranian people, from so much of the world, caused so much hardship for Iranian families, and deprived so many young Iranians of the jobs and opportunities they deserve.
On the other hand, if Iran’s leaders can agree to a reasonable deal, it can lead to a better path—the path of greater opportunities for the Iranian people. More trade and ties with the world. More foreign investment and jobs, including for young Iranians. More cultural exchanges and chances for Iranian students to travel abroad. More partnerships in areas like science and technology and innovation. In other words, a nuclear deal now can help open the door to a brighter future for you—the Iranian people, who, as heirs to a great civilization, have so much to give to the world.
This is what’s at stake today. And this moment may not come again soon. I believe that our nations have an historic opportunity to resolve this issue peacefully—an opportunity we should not miss. As the poet Hafez wrote, “It is early spring. Try to be joyful in your heart. For many a flower will bloom while you will be in clay.”
For decades, our nations have been separated by mistrust and fear. Now it is early spring. We have a chance—a chance—to make progress that will benefit our countries, and the world, for many years to come. Now it is up to all of us, Iranians and Americans, to seize this moment and the possibilities that can bloom in this new season.
Thank you, and Nowruzetan Pirooz.
The First and Final Frames of Famous Films Can Teach Us a Lot about Good Filmmaking
http://nofilmschool.com/2015/03/first-final-frames-famous-films-teach-good-filmmaking
Tuesday, March 17, 2015
Monday, March 2, 2015
Friday, February 6, 2015
Sweden's Prostitution Solution: Why Hasn't Anyone Tried This Before?
http://esnoticia.co/noticia-8790-swedens-prostitution-solution-why-hasnt-anyone-tried-this-before
Thursday, February 5, 2015
Friday, January 30, 2015
Monday, January 19, 2015
Friday, January 16, 2015
Thursday, January 8, 2015
Subscribe to:
Posts (Atom)